نارکیــــــژ

...ای جامه‌ات لبم که انار است

نارکیــــــژ

...ای جامه‌ات لبم که انار است

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

دارم به صدایت فکر می‌کنم. سرم را تکیه می‌دهم به دستم و خیره می‌شوم به چشم‌هایی که نگاهشان مشغول ِ بی‌کجای کار و بار است. می‌پرسم: "تو چرا انقد صدات پر از غمه؟!" و تا به صرافت ِ خندیدن و جواب‌دادن می‌افتی، چشم‌هایم را بسته‌نبسته تمام ِ غم ِ صدایت را می‌بوسم.